منشی

منشی در لغت به معنای ایجادکننده، بوجودآورنده و ابداع کننده‌است

منشی

منشی در لغت به معنای ایجادکننده، بوجودآورنده و ابداع کننده‌است

من خودم هستم بدون روتوش
من هیچی نیستم نقطه ای هستم
که می توانم جلوی یک،یک قرار گیرم و
عددی بزرگ گردم و می توانم همان هیچ بمانم
هیچگاه:
هیچ را در هیچ ضرب کرده ای؟
هیچ گاه هیچ را با هیچ جمع کرده ای؟
جوابش چه شد؟
من همان هیچم
هیچ

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات

۷ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۶مهر

 

طی روزهای اخیر و بعد از اتمام مذاکرات ژنو، جوی در رسانه های داخلی راه افتاده و شدیداً سعی می شود مذاکرات زنو را فتح بابی برای موفقیت های بیشتر در پرونده ی هسته ای نشان داده شود.اما رسانه ها پاسخی برای سوال اساسی  زیر ندارند، و آن این است که مگر شما از آنچه در جلسه گذشته اطلاع دارید؟مگر طرفین توافق نکرده اند جلسه محرمانه بماند، چطور دم از موفقیت آمیز بودنش میزنید؟ و حتی طرفین در جوابهای کلی که به سوالات دادند پاسخ دندان گیری نداده اند شما چگونه آن را به این شدت مثبت میدانید؟شاید استدلال شود که خود مذاکره کننده ها دم از مثبت بودن آن میزنند، آن موقع تنها پاسخی که به این بی دلیلی آنها باید داد این است که عطر آن است که خود ببوید نه عطار بگوید. یقیناً اگر تا این حد مثبت بود ما واکنش های بهتری دریافت می کردیم.

طرف غربی یکسری خطوط قرمز دارد و یقیناً از آنها کوتاه نخواهد آمد. ما نیز یکسری خطوط قرمز داریم که نه می توانیم و نه حق داریم و نه می خواهیم از آن کوتاه بیاییم. این خطوط قرمز ما و خطوط قرمز غربی ها در جاهایی با هم تعارض و تناقض پیدا می کند و همین تعارض ها و تناقض هاست که سالها مانع از پیشروی مذاکرات شده است.

طرف ایرانی نمی تواند از غنی سازی در خاک ایران چشم پوشی کند و این اولین خط قرمزی است که همان ابتدای امر با یکی از خطوط قرمز غربی ها در تعارض قرار می گیرد، چرا که طرف غربی نمی خواهد اجازه دهد که ایران در درون خاک خود غنی سازی کند و این را به عنوان یکی از خطوط قرمز خود اعلام کرده است.اگر فرض را بر ایجاد یک توافق ضمنی یا حتی نزدیک شدن دیدگاهها در ژنو بگذاریم،باید بپرسیم که طرف غربی از نظر خود کوتاه آمده است یا این طرف ایرانی است که از خطوط قرمز گذشته است، شاید اگر فرض را بر نزدیک شدن دیدگاه بگذاریم،با توجه به اتفاقات سالهای گذشته و شناختی که از طرفین داریم، حدس این نکته سخت نباشد که متوجه شویم، اگر هر کوتاه آمدنی صورت گرفته باشد یا آنکه قولش داده شده باشد، از طرف که بوده است.

انتظار ایرانیان از مذاکرات هسته ای این است که حق غنی سازی در درون خاک ایران به رسمیت شناخته شود،تحریم های ناجوانمردانه و خلافی که علیه ایران اعمال شده است برداشته شود،سایتهای هسته ای هیچ کدام تعطیل نشوند،سایتهای نظامیمان از معرض بازرسی (جاسوسی) در امان بمانند و در یک کلام ذره ای از منافع ملی مان خدشه دار نگردد.

اگر فرض را بر حسن نیت دموکراتها و شخص اوباما بگذاریم و آنها را خواهان حل مسئله ی هسته ای با ایران بدانیم، سوالی که پیش می آید این است اوبامایی که نمی تواند کنگره را برای تصویب یک بودجه راضی کند و چند مدتی دولت فدرال آمریکا تعطیل می شود و منافع مسلم ملیشان به خطر می افتد چگونه می تواند کنگره را برای لغو تحریمهای ایران راضی کند؟ تیم فعلی ساکن در کاخ سفید نشان داده است که صداقت ندارد این عدم صداقت را می توان در مصاحبه ها و موضع گیریهای آنها دید،اما اگر فرض را هم بر حسن نیت اینان بگذاریم، یقیناً کنگره ای که به خاطر اختلاف نظر با اوباما بودجه ی کشور را تصویب نمی کند و کشورشان را در آستانه ی پرتگاه ملی قرار می دهد اجازه نخواهد داد اندکی از تحریم ها برداشته شود.

هدف از مذاکره کسب منافع ملی برای کشور و یا حفظ آن است و مذاکره ای که بخواهد در آن منافع ملی معامله شود مطرود است.با توجه به آرایش کنگره ی امریکا این حس وجود دارد که طرف غربی نیامده حقی را به رسمیت بشناسد بلکه آمده است تا ما را از حقمان محروم کند نیازی نیست که چندان کندوکاو انجام دهیم فقط کافیست اظهارات مقامات آمریکا را در یک ماه اخیر مطالعه کنیم تا به این نکته پی ببریم.

با توجه به آنچه در بالا گذشت نمی توان انتظاری از این دست مذاکرات داشت،مگر آنکه طرف غربی بخواهد از زیاده خواهی دست بردارد و حق ایرانیان را به رسمیت بشناسد،و در انتها باید گفت این همه ذوق زدگی رسانه های داخلی بی دلیل است.

علیرضا یاری
۲۳مهر


بعد از روی کارآمدن دولت جدید(این نکته نباید فراموش گردد،که در سال 88 عده ای نتوانستند آراء مردم را بپذیرند اما در سال 92 آنان که رای نیاوردند به رای مردم تمکین کردند)،رهبر معظم انقلاب اسلامی،امام خامنه ای،از تاکتیک جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نام بردند.نامی را که حضرت آقا بر این تاکتیک جدید گذاشتند،نرمش قهرمانانه بود.نباید فراموش کرد که نرمش قهرمانانه یک تاکتیک در سیاست خارجی است و استراتژی همان است که از اول انقلاب پی گرفته شده است.

بعد از نامی که حصرت آقا بر این تاکتیک جدید گذاشتند،آنهایی که با نوشته های پیشین ایشان آشنایی داشتند این نکته را متذکر شدند؛این همان نامی است که حضرت آقا برای ترجمه ی کتاب صلح امام حسن انتخاب کرده اند.نتیجه آنکه اگر بخواهیم تاکتیک جدید نظام جمهوری اسلامی را در سیاست خارجی بررسی کنیم،اول باید صلح امام حسن را مورد بررسی قرار دهیم.

مفاد صلح امام حسن تا آنجا که در خاطره نگارنده هست،این بود که اولاً حکومت به دستان معاویه می افتاد،یقیناً در حالت عادی مقبول نبود،اما با توجه به شرایط پیش آمده گریزی هم از آن نبود.ثانیاً خلافت پس از معاویه،یا به امام حسن و یا امام حسین می رسید.ثالثاً نیازی به بیعت ایشان با معاویه نبود.رابعاً شیعیان ایشان،هم از تعرض معاویه می باید در امان می ماندند.

مهمترین دستاوردی که این صلح داشت،روشدن چهره ی معاویه برای مردم بود،چرا که معاویه با حرکتهای فریبکارانه چهره ای ظاهر الصلاح برای خود در بین مردم ساخته بود و نیاز می نمود که چهره ی واقعی وی به مردم شناخته شود تا راه حق مشخص گردد.معاویه پس از صلح سخنرانی ای در مسجد کوفه انجام داد و در آن اعلام کرد که برای حکومت با آنها می جنگیده و قصد دیگری نداشته است،این سخنرانی به خوبی چهره ی معاویه را به آنان که گول ظاهر سازی های او را خورده بودند نشان داد.

دومین دستاوردی که این صلح داشت،نجات بنی هاشم و شیعیان از قرار گرفتن در معرض نابودی و کشتار بود،و خطر را برای مدتی از این جریان دور نمود.

سومین دستاورد صلح این بود که اولاً معاویه،ظاهراً پذیرفت که پس از وی حق در اختیار امام حسن و یا امام حسین،برای خلافت قرار گیرد و با توجه به سخنرانی ای که در مسجد کوفه انجام داد،نشان داد در واقع حق با امام حسن بوده است.

چهارمین و آخرین دستاورد این صلح آن بود که امام حسن و امام حسین،نیاز نبود که با معاویه بیعت نمایند و این بدان معنا بود که ایشان حکومت معاویه را تایید نمی کنند و این خود یک دستاورد عظیم در آن دوران بود.

امروز با اعلام تاکتیک نرمش قهرمانانه،نکاتی که به ذهن متبادر می شود این است که با توجه به فشارهای سیاسی_اقتصادی که از طرف غرب به سردمداری آمریکا به کشور وارد می گردد،حضرت آقا با اعلام این تاکتیک،در گام اول سعی دارند خطرات ممکن برای کشور را به حداقل برسانند و این جنگ اقتصادی که علیه جمهوری اسلامی ایران به راه افتاده است را کم اثر کنند.

آمریکا با رسانه هایی که در اختیار داشته از خود یک چهره ی خیر خواه سعی کرده در جهان و  در درون ایران بسازد و همچنین سعی کرده نشان دهد که جمهوری اسلامی ایران است که خواهان پایان یافتن مناقشه ی هسته ای نیست و از فعالیتهای هسته مقصود دیگری دارد،با توجه به تاکتیک نرمش قهرمانانه و صلح امام حسن،دومین گام این تاکتیک جدید برملا شدن دروغهای آمریکا و اثبات حقانیت جمهوری اسلامی ایران است،و آنکه به ایرانیان نشان داده شود در زیر این دستکش مخملی،دست چدنی پنهان است.

گام سوم این تاکتیک آن است همانگونه که معاویه مجبور شد اقرار به حقانیت امام حسن نماید،غربیها نیز مجبور شوند حقانیت ایران را در صلح آمیز بودن برنامه ی هسته ای و همچنین حق ایران برای غنی سازی در کشور را،اقرار نمایند.

در گام چهارم همانگونه که امام حسن،معاویه را با بیعت نکردن به رسمیت نشناخت،ما نیز با قبول نکردن کدخدا برای دنیا،آقایی و سروری خودمان را حفظ کنیم.

در انتها باید گفت نرمش قهرمانانه با کرنش جانانه متفاوت است،استراتژی کرنش جانانه بر امتیاز دهی یک طرفه و اعتماد سازی برای غرب استوار است.این همان استراتژی است که طی سالهای 4_1382 پیگیری شد و نتیجه ی آن،در اوج همکاری با غرب و تعلیق غنی سازی،گرفتن لقب محور شرارت،از محور شرارت بود،همچنین تهدیدات امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران در آن دوره افزایش پیدا کرد،که با ایستادگی رییس جمهور بعدی و به چالش کشیدن غرب،سایه تهدیدات از سر این کشور رخت بر بست.

امروز که بحث مذاکرات هسته ای است باید دقت داشت که کرنش جانانه را با نرمش مقترانه و قهرمانانه اشتباه نگیریم.

علیرضا یاری
۱۹مهر


چند روز پیش،نقل قولی از وزیر خارجه آمریکا در رسانه های ایران منتشر شد مبنی بر اینکه وزیر خارجه آمریکا(نقل به مضمون)اگر در سوریه شکست بخوریم،می ارزد که به ازای آن عقب نسینی ایران را به دست بیاوریم.

حال باید دید عقب نشینی ایران چه دستاوردهایی برای آمریکا دارد که می ارزد به ازای آن آمریکا از براندازی نظام سوریه دست بردارد.همه به خوبی میداند بزرگترین خطر برای اسراییل در همسایگی آن،دولت سوریه است.

سوریه تا از قبل شروع درگیریها در آن کشور،یکی از قویترین ارتش های عربی داشت و الان هم سلاح هایی دارد که می تواند امنیت اسراییل را به خطر بیندازد،آمریکا خود را متعهد به امنیت اسراییل می داند،اما اینک حاضر است به ازای عقب نشینی ایران،دست از فشار بر مهمترین خطر برای اسراییل بردارد.

اگر فرض را بر عقب نشینی ایران بگذاریم،دستاورد آن برای آمریکا در کوتاه مدت،شاید از دست دادن شانس تغییر نظام سوریه باشد،اما در بلند آنچه کسب می شود می تواند به قرار زیر باشد:

اولین و مهمترین دستاورد عقب نشینی ایران برای آمریکا،سر خورده شدن جریان ضد استکباری در جهان می باشد،یعنی اگر ایران در برابر غرب به سرکردگی آمریکا زانو بزند،بقیه ی کشورهایی که به تاسی از انقلاب اسلامی در برابر زیاده خواهی های آمریکا ایستادگی کرده بودند،اینک با زانو زدن الگو،دچار یک سرخوردگی خواهند شد و از طرف دیگر ملتهای جدید که وارد این راه شده اند،برای برداشتن گام در این راه دچار تردیدهای اساسی خواهند شد.

دومین دستاوردی که امریکا از این اتفاق به آن خواهد رسید،از بین رفتن خط مقاومت در منطقه است.خط مقاومت در ابتدا با حرکت ایران اسلامی در جهت ایستادگی بر آرمان قدس شریف شروع شد و اینک در بسیاری از کشورهای منطقه مردم به آن دل بسته اند و همین دل بستگی به این آرمان،باعث بسیاری از حرکتهای مردمی در منطقه شده است،که بیداری اسلامی نیز ناشی از همین اتفاق است.

اگر راس خط مقاومت در برابر آمریکا زانو بزند،در بلند مدت اولین نقطه ای که شاهد زانو زدن آن خواهیم بود،سوریه است و این یعنی آنکه آمریکا در کوتاه مدت شانس تغییر نظام سوریه را ازدست می دهد اما در بلند مدت نظام سوریه به خودی خود انقلابی بودنش و ایستادگی اش را دربرابر زیاده خواهی از دست خواهد داد.جریان حماس الان یافته است که کشورهای عربی از این جریان جز حمایتهای شعاری،حمایت دیگری نخواهند کرد و اینک هم در حال رایزنی برای بازگشت به دامن ایران است.حال اگر ایران از آرمانهایش عقب نشینی کند،حماس اخرین حامی واقعی خود را از دست خواهد داد و یقیناً مهمترین خطر در دل سرزمینهای اشغالی برای رژیم منحوس صهیونیستی در بلند مدت حل خواهد شد.حزب الله لبنان یکی از مهمترین خطرها برای موجودیت رژیم صهیونیستی است،اگر ایران به عنوان الگو و بزرگترین حامی حزب الله زانو بزند،کمینه هزینه اش برای حزب الله محروم شدن از انواع کمکهای ایران است که در بلند مدت به خودی خود،حزب الله محروم شده از حمایت ایران کارایی خود را از دست خواهد داد.وبالاتر از همه اینها،از دست رفتن توان مقاومت در بین آحد مردم مسلمان خاورمیانه است که اگر این اتفاق بیفتد دیگر داشتن بهترین و قوی ترین سلاح ها هم دیگر مهم نخواهد بود.

حال کاملاً واضح است چرا کری آن جمله را گفته است،یک شکست در کوتاه مدت،به برد بزگتر در بلند مدت برای هر عقل سلیمی توجیح دارد.

علیرضا یاری
۱۷مهر

پست بعدی به بررسی تیتر بالا اختصاص دارد.

علیرضا یاری
۱۱مهر


گذشته ای که شاید آینده ی ماست.

اصغر فرهادی،شاید وفادار به شرق نباشد،اما غرب زده هم نیست.

در ابتدایی که قصد دیدن فیلم گذشته را داشتم،بی آنکه فیلم را دیده باشم با توجه به سابقه ی کارگردان و تحلیل هایی که از فیلم خوانده بودم،نسبت به فیلم یک قضاوتی در ذهن من شکل گرفته بود و دید چندان مناسبی نسبت به فیلم نداشتم،اما در انتهای فیلم واقعاً به این جمله معتقد شدم که اصغر فرهادی غرب زده نیست هر چند که با توجه به سابقه اش،وفاداری عمیقی برای دفاع از حیثیت ایرانی خود ندارد.

اما آنچه من از گذشته فهمیدم:

گذشته روایتیست از زندگی چند شرقی در غرب و کشمکشهای زندگی در غرب برای این شرقی ها و نشان دادن هویت دل زده و خسته کننده ی غرب برای انسان امروز،خواه غربی،خواه شرقی باشد.شرقیهای گذشته در مواجهه با غرب یا تبدیل به موجودات بی هویتی شده اند و یا آنکه با خود شرقیشان در ستیزند و نتوانسته اند انتخاب کنند که چه باشند.4 اسم شرقی عمداً انتخاب شده است،احمد و شهریار را در خلال فیلم و دیالوگهایی که بینشان برقرار می شود می فهمیم که ایرانی هستند،سمیر و نعیما هم با توجه به شواهد می فهمیم که متعلق به کشورهای شمال آفریقا و یا نواحی اطراف آن هستند.

قصه ی فیلم از بازگشت احمد از ایران به فرانسه شروع می شود،در همان دیالوگهای اولیه متوجه می شویم،که مارین(زن فرانسوی احمد) و احمد قرار است که از هم جدا شوند.احمد با مارین به خانه اش میرود و آنجا متوجه می شود که مارین با مرد دیگری،الان هم خانه است.قاعدتاً باید برای یک شرقی  بسیار سخت باشد،که متوجه گردد زنش با دیگری رابطه دارد ولی احمد تهی شده از خود ایرانی و شرقی،تنها واکنشش این است که می خواهد از آن خانه برود و با توضیح مارین مبنی بر اینکه آن مرد(سمیر)شب نمی آید برای ماندن راضی می شود.

فیلم با معرفی شخصیتها جلو میرود و هر چه جلو میرود گره های بیشتری باز می شود و روایت شرقیهای بی هویت شده در غرب را به خوبی نشان می دهد.

در خلال فیلم جملاتی کلیدی گفته می شود که هر کس را به درستی معرفی می کند،یکی از آن جملات این است،شهریار خطاب به احمد می گوید:به تو گفتم که باید کاتش کنی نمی شود یک پا این طرف رود و پای دیگر آن طرف رود باشد،فاصله ی دو طرف زیاد می شود و ...،نکته ای که در این جمله نهفته است بسیار ظریف است.می گوید نمی شود هم شرقی بود و هم غربی،باید یکی را انتخاب کنی.اگر می خواهی غرب زندگی کنی باید فرهنگ آن را هم بپذیری و جالب اینجاست گوینده ی سخن(شهریار)قطع رابطه ی خودش و زنش را مثال می آورد و بارزترین نکته ای را که از فرهنگ غرب به ذهن متبادر می کند ناپایداری خانواده در غرب است و چه خوب دختر مارین این خستگی را از ناپایداری خانواده در غرب و داد نسل جوان غربی به تصویر می کشد.آنجا که می گوید از وقتی من به دنیا آمده ام،تا الان با سه نفر بوده است و نارضایتی خود را با این جمله از فرهنگ رایج غرب نشان می دهد.

در فیلم دو خیانت به تصویر کشیده می شود،یکی خیانت مارین به احمد و دیگری خیانت سمیر به زنش.در فیلم مشخص نمی کند که مارین پیش قدم رابطه با سمیر شده یا قضیه بالعکس است.اما به گونه ای سناریو چیده می شود که ذهن شرقی ما،مارین را آغازگر رابطه می یابد.زن سمیر بنا به دلایلی خود کشی کرده است،دختر بزرگ مارین خود را مقصر می داند،چرا که برایش ایمیلهای عاشقانه ی مادرش و سمیر را فرستاده است.در خلال فیلم و با حرفهای نعیما می فهمیم که احتمالاً ایمیلها را نخوانده و به خاطر حس اینکه سمیر با نعیما رابطه دارد دست به خودکشی زده است.اما دلیل خودکشی گنگ باقی می ماند،شاید برای آنکه اعتراضی باشد بر چندین نوع رابطه.

و انتهای فیلم حس شرقی سمیر تحریک می شود،آخرین لحظه امید بازگشت زنش با گذاشتن دست در دست وی و انتظار یک واکنش حیاتی به پایان می رسد.

احمد،نه ایرانی است و نه فرانسوی،انسانی است که فرهنگ شرقی اش را از دست داده و نتوانسته غربی شود،در آخرین روزهای حضورش در غرب(4سال قبل) دچار بحرانهای شدید روحی شده بوده است و با بازگشت به تهران حالش بهتر شده است.انسان بی هویتی است که وقتی می فهمد زنش خیانت کرده،هیچ واکنش حیاتی از خود نشان نمی دهد و مانند یک مرده واکنش نشان میدهد،البته مرده ی فرهنگی.

سمیر،مشخص نیست که دنبال چیست.می خواهد غربی باشد اما در انتهای فیلم به گونه ای نشان داده می شود که عواطف شرقی اش را دارد.

شهریار،خودباخته به غرب است و نوع حرکاتش تناسبی با ایرانیتش ندارد.

مارین،یک زن فرانسوی است که قرار است غرب را در این فیلم نمایندگی کند.مارین نمادیست از آنچه در غرب می گذرد،که برای ایرانی آنچه نشان داده می شود ترحم انگیز است و بعضاً باعث انزجار.

آنچه در گذشته می گذرد حدیث خودباختگی به فرهنگی است که مارین و دخترهایش به عنوان نماد آن،از آن دل زده و خسته اند و شرقیهای فیلم هم انسان هایی خودباخته و بی هویت هستند.گذشته می تواند آینده ی ما باشد.با سیل تهاجمی که به فرهنگ ما شروع شده است و ترویج سبک زندگی ای که حتی غربیها از آن خسته اند و شرقیها نسبت به آن واکنش مثبتی ندارند.سبک زندگی غربی با عواطف و احساسات شرقی ما همخوانی ندارد،همچنان خانواده مهمترین نهاد اثرگذار در جامعه است،چیزی که الان مورد تهاجم فرهنگ غرب قرار گرفته است و اگر خانواده استحکام خود را از دست دهد،ما هم به همان سمتی خواهیم رفت که غرب رفته است.

لینک همین مطلب در همت نیوز

 


علیرضا یاری
۰۷مهر

لینک همین مطلب در همت نیوز

آمریکا از زمان شروع تحریمها،همواره اعلام می کرد،به دنبال آن است که جمهوری اسلامی ایران را به تغییر رفتار وا دارد.فرصتی که دیپلماسی غیر مقتدرانه و ناپخته ی دیپلماتهای ما به آنها داد.اینک دولت مردان آمریکایی خود نمی توانند به دلایل دیپلماتیک دم از زانو زدن جمهوری اسلامی ایران بزنند،رسانه های آنها،این بار را به دوش می کشند.

حال باید از مسئولین جدید دیپلماسی و ریاست محترم جمهور پرسید که آیا احساس نمی کنید،در چشم جهانیان عزت ایرانیان را خدشه دار کرده اید؟کشوری که نماد مقاومت در برابر زیاده خواهی ها بود اینک در چشم جهانیان نشکسته است؟

دستگاه دیپلماسی با توجه به نشانه هایی که از طرف آمریکایی،دریافت کرده است،بهتر است در نوع اعمال سیاستها،تجدید نظر کند و به گونه ای عمل نکند که احساس شود از یک خنده ذوق زده می شوند،که بعد آن با این برخورد تحقیر آمیز جواب داده شوند.

علیرضا یاری
۰۶مهر

آقای اوباما با آقای روحانی تلفنی صحبت کردند.این تیتر اغلب رسانه های جهان با کمی تفاوت است.این خبر این قدر اهمیت دارد،که هنوز تیتر اول بسیاری از رسانه هاست.درباره ی نحوه ی شکل گیری این تماس،مهمترین نقلی که گفته می شود،در خواست طرف ایرانی برای برقراری تماس بوده است.من درباره ی این تماس،قصد اظهار نظر ندارم و آنچه بیش از این تماس برای بنده اهمیت دارد،نوع مواجهه ای است که اصحاب رسانه و مقامات کشوری و لشگری با آن خواهند داشت.

در سال گذشته احمدی نژاد سخنانی را مطرح کرد و با یک سری پیش شرط،اعلام کرد که حاضر به گفتگو با آمریکاست،به پیش شرطها که با دقت می نگریستیم،همان شرایطی بود که حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی آنها را به عنوان ایرادات به آمریکا مطرح کرده بودند و یقیناً تا آن ایرادات برطرف نمی شد مذاکره ای شکل نمی گرفت،کما اینکه تا انتهای دولت احمدی نژاد هم،چنین اتفاقی نیفتاد.

بعد از صحبتهای احمدی نژاد در نیویورک،یکسری مصاحبه علیه این صحبتها،انجام شد و شدیداً این صحبتها را مورد هجمه قرار دادند.اما نکته ای که بسیار جالب بود موضعی بود که حضرت آقا در دیدار نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالی گرفتند:"امروز مسئولین کشور ما در پشت میز مذاکرات گوناگون،در تریبونهای گوناگون وقتی حرف میزنند،حرفهای پخته،جامع،جالب و درست زده میشود"فرمایشات رهبر  انقلاب اسلامی در 25 مهر 1391،یعنی دقیقاً بعد از موضع گیریهایی که علیه احمدی نژاد گرفته شد.

امروز به درخواست طرف ایرانی،تماسی بین دو رییس جمهور برقرار شده است،وزیر خارجه ایران و آمریکا با یکدیگر دیدار داشته اند،حال فکر کنید اگر وزیرخارجه و رییس جمهور همان پارسالی ها بودند چه موضع گیری های تندی گرفته میشد؟

آمریکا هنوز از خوی استکباری خود،دست برنداشته است،نشان آن هم سخنرانی اوباما امسال در سازمان ملل بود که ابراز داشت،"ما به دنبال تغییر حکومت در ایران نیستیم ".و دقیقاً این یعنی همان خوی استکباری که ما از آن دم میزنیم،یعنی خود را آقای دنیا فرض کردند و این فکر را داشتند که توان چنین کاری را دارند.

آمریکا هنوز شیطان بزرگ است،ما منتظریم تا همانها که علیه احمدی نژاد به میدان آمدند،الان هم موضع خود را شفاف کنند.


علیرضا یاری